اگركليدقلبي رونداري،قفلش نكناگرخداحافظي توكارهسلام نكن اگردستيراگرفتي رهايش نكن

پنجره چشاتم ابميوه صداتم چرخ كرده نگاتم تاعمر دارم فداتم

چه کنم دست خودم نسیت که یادت نکنم ...خواستی گل نشوی تابه توعادت نکن

گر چه دوری ز برم، همسفر جان منیقطره اشکی و در دیده گریان منیاین مپندار که یادت برود از نظرمخاطرت جمع که در قلب پریشان منی...

خرابه های قلبم از تمام خانه های جهان زیباتر است چون تو درآن سکونت داری

گردلي دارم بدان دردست توست گرتني دارم بدان سرمست توست گردلم بشكني بادست خود دل نگيرم ازتو چون دل هم مست توست.